زمزمه ها

زمزمه ها

شعر وترانه
زمزمه ها

زمزمه ها

شعر وترانه






تو اسیرم کردی


ساده پیمان بستی


ساده هم بشکستی


واسه ازاد شدن از بندت


شعر هایم 


بوسه هایم


خاطراتم


همه را سوزاندم


و به راه افتادم


راهی یک سفر طولانی


تک و تنها و رها


کوله بارم بر پشت


کوله باری خالی است


خالی از خاطره و بوسه و شعر



قجاوند








 



تن وذهنم شده خسته

از خیال بافی هایی


 که به تنم اندازه نیست


یا گشادند یا که تنگ


واسه اینکه تنم اینجا


وخیالم پیش توست












من میروم ولی


این خط و این نشون


دلتنگ میشوی


دلتنگ خنده هام 


دلتنگ گریه هام


دلتنگ بوسه هام


دلتنگ مستیم


از بوسه های داغ


اغوش گرم من 


دلتنگ خواندنم


در وصف روی تو


دلتنگ سادگیم 


دلتنگ قهر من 


دلتنگ آشتیم


دلتنگ شانه هام


دلتنگ قصه هام


دلتنگ عشق من